محل تبلیغات شما

امام حسن مجتبی علیه السلام



سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان عزیز
خیلی دام برای این فضا تنگ شده بود و دوست داشتم دوباره برگردم به این فضا با وجود فضای های مجازی جدید ولی هیچ کدوم به پای وبلاگ نویسی نمیرسه ان شالله که بتونم در خدمت شما دوستان باشم ادرس اینستاگرام بنده @azimjanabadi

زندگی کوتاه امام حسن عسکری علیه السلام سراسر دشواری و مبارزه است، مبارزاتی که به علت تجربه تاریخی دشمنان، دشوارتر از پیشینیان است.

امام یازدهم، به عنوان آخرین امام حاضر در میان شیعیان میراث دار مبارزه ای طولانی بود. در مقابل نیز تجربه ی اندوخته مخالفان اهل بیت علیهم السلام سبب گردید که در سختگیری بر آن امام همام از هیچ کاری فروگذار نکنند. علاوه بر این تجربه، آنان با توجه به روایات می دانند که قرار است فرزند این امام، بساط ظلم و ظالم را از روی زمین برچیند. لذا سختگیری یی مضاعف بر آن امام تحمیل کردند. با این حال امام با ت و زرنگی تمام سعی در حفظ شیعیان و تقویت آنان نمود. نفوذ امام در سامرا به حدی زیاد شد که حتی دشمنان ایشان به نیکی از وی یاد می کردند. نهایتا دشمن با قبول هزینه قتل آن امام، نسبت به شهادت آن امام اقدام کرد.

در امتداد انسانِ 250 ساله

امام حسن عسکری علیه السلام آخرین امام حاضر است که مبارزات 250 ساله شیعیان را به طور مستقیم رهبری می کند. مبارزاتی که گاهی به صورت کادرسازی، گاهی تشکیل حکومت، گاهی نهضتی خونین و گاهی مبارزه ای تشکیلاتی و مخفی ادامه پیدا کرده است.
تغییر شیوه های مبارزاتی امامان شیعه، علاوه بر حفظ حیات ی آنان یک نتیجه ی دیگری هم داشت؛ آن هم کسب تجربه توسط دشمنان برای مبارزه با امامان علیهم السلام بعد بود. برای مثال هارون گمان می کرد که با زندانی کردن امام موسی کاظم علیه السلام می تواند جریان شیعه را کنترل کند. اما بعدا معلوم گردید شبکه وکلای آن امام -حتی هنگامی که امام در زندان به سر می برد- به خوبی فعالیت می کند. از همین رو مامون امام رضا علیه السلام را به طوس خواند تا تحت کنترل قرار دهد. و همین طور کنترل سلاطین جائر بر امامان دشوارتر می شد. تا جایی که مامون دختر خود را به عقد امام جواد علیه السلام درآورد تا از تمام زندگی آن امام مطلع گردد.

مخالفان اهل بیت علیهم السلام می دانستند که امام عسکری علیه السلام پدر فرزندی است که قرار است کاخ ظلم و استبداد را به ویرانه ای تبدیل کند. از همین رو در مراقبت از ایشان افراط می-کردند تا مبادا فرزند موعود اهل بیت علیهم السلام به دنیا بیاید یا در همان ابتدای تولد کشته شود.

همچنین امامانِ بعد از ایشان علیهم السلام در پادگانی تحت کنترل کامل قرار گرفتند. به عنوان نمونه یکی از موارد سختگیری حکومت عباسی بر امام عسکری علیه السلام این است که ایشان را موظف کرده اند در هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود. (١) نمونه ای دیگر از کنترل دقیق امام علیه السلام، جاسوسی است که تحت عنوان یکی از علویان موظف شده است در زندان نیز مراقب امام بوده و رفتار و کردار ایشان را به اطلاع اربابان خود برساند.(٢)

ترس استبداد از امام موعود

علاوه بر این مسائل، مخالفان اهل بیت علیهم السلام می دانستند که امام عسکری علیه السلام پدر فرزندی است که قرار است کاخ ظلم و استبداد را به ویرانه ای تبدیل کند. از همین رو در مراقبت از ایشان افراط می کردند تا مبادا فرزند موعود اهل بیت علیهم السلام به دنیا بیاید یا در همان ابتدای تولد کشته شود.
از جمله علل مختلفی که برای غیبت امام دوازدهم علیه السلام در روایات ذکر شده است، یکی از موارد حفظ جان ایشان است. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که امام آخر شیعیان پنهان خواهد شد. وقتی اصحاب از علت این مسئله سوال می کنند ایشان پاسخ می دهد: او از جان خود بیمناک است.» (٣)

شیوه مبارزاتی ویژه



فضای مجازی آنقدرها هم که می گویند، مایوس کننده نیست. هنوز می شود از لای انبوه صفحات سیاه و خاکستری اش، صفحات سفیدی را پیدا کرد که حال و روز خراب این روزهای زمستانی ما را حسابی خوب و بهاری می کند. صفحاتی که در کار انتشار نورند و عطر معرفت می پراکنند.
قرآن

کلاس های صبح چقدر سردند! آمده ام صندلیِ آخر و پیچ خورده ام توی شوفاژِ تهِ کلاس تا این ابرهای غلیظ خفه ام نکنند. کلاس بوی دود کامیون می دهد. توی سرم صدای ضبط را زیاد می کنم تا از استاد فقط لب زدنش را ببینم و لاخه های به هم ریخته موهایش. که کلمه هایش نیایند توی گوشم. چقدر دیالکتیک! چقدر مبانی! چقدر رئالیسمِ انتقادی!
کی این غشای خشک شده، پاره بشود و از دانشگاه بزنم بیرون و جَلد بروم طرف میدان آستانه؟ کی دمِ ظهر می شود؟ بروم کفش هایم را دربیاورم و به یکی از ستون های مسجدِ بزرگ تکیه بدهم تا پیرمردِ قرآن به دست،آرام شبیهِ وزیدن باد، از یکی از درهای آهنی بیاید داخل. درس تفسیر نیست، درسِ وزیدن است.

از صبح، برای کلاس وضو گرفته ام. عطر زده ام، جوراب تمیز پوشیده ام و مو شانه کرده ام. به کیفِ دستی  و کتاب ها و خودکارها و سالنامه گفته ام می رویم کلاسِ کلمه های اصیل. می رویم می نشینم و منتظر کلمه ها می مانیم. کلمه های تراش خورد برّاق. وقتی همه آماده بودیم، پیرمرد آمد.»

پشت این جریان مبارک، ردپای آدم هایی هست که لذت کلام حضرت رب الارباب را چشیده اند و دوست ندارند که در این شرب مدام، تک خوری کنند. می خواهند تجربه شان را با دیگران هم به اشتراک بگذارند.

آنچه خواندید یکی از پست های منتشر شده در صفحه ایست با عنوان قرآن مانوس». در "اینستاگرام".
این صفحه، تازیانه ایست بر گرده خاطرات خاک خورده تنفس و زندگی در اتمسفر کتاب خدا. صفحه آدمهایی که آیه آیه قرآن را زندگی کرده اند.


بیت المال در اصل محل ذخیره ثروت ملی و عمومی جامعه است اما این واژه معنای محل بودن خود را رها کرده و در معنای خود آن اندوخته به کار می رود. اندوخته ای که از منابع متعددی جمع شده و باید به مصرف عموم جامعه برسد که این کار، گاه به صورت مستقیم و گاه به شکل ارائه خدمات (تقسیم غیر مستقیم) صورت می گیرد.

آنچه در توزیع این ثروت عمومی مهم است نوع تقسیم آن نیست؛ بلکه عادلانه تقسیم کردن آن است؛ به گونه ای که همه به طور یکسان از آن برخوردار شوند. 

نکته مهمی که باید در تقسیم آن لحاظ شود عدم توجه به ویژگی های افراد است. از بیت المال به همان اندازه که یک پایتخت نشین بهره می برد به همان اندازه هم باید یک روستا نشین دور از پایتخت بهره مند شود؛ هر رقمی که به یک مقام عالی رتبه تخصیص داده می شود به همان اندازه باید در دسترس دیگر افراد جامعه نیز قرار گیرد. زیرا بودجه ای که با این عنوان به دست مردم می رسد یا صرف آنها می شود از جنس حقوق و دستمزد نیست تا در قبال تلاش و نوع کار و مسئولیتهای اجتماعی افراد قرار گیرد. از این رو در توزیع آن نباید اینگونه ملاکها را در نظر گرفت.

اصل عدالت و تساوی در بهره برداری از بیت المال در زمان خلیفه دوم تعطیل شد و به دستور او دیوان محاسباتی، بیت المال را بر اساس سوابق و درجات اصحاب تقسیم می کرد.

در زمان خلیفه سوم نیز همین ت، با تساهل افزون ترى ادامه یافت ؛ یعنى به آن تقسیم نامساوی بیت المال؛ حاتم بخشی هاى بى حساب و کتاب از سوى خلیفه سوم نیز اضافه شد.

امیرالمومنین علیه السلام درباره این ت ضایع کردن بیت المال مسلمین در زمان خلیفه سوم فرمود: وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع ؛ و دودمان پدرى او (بنى امیه) به همراهى او (عثمان) برخاستند و چون شترى كه گیاه تازه بهار را با ولع مى خورد به غارت بیت المال دست زدند.(1)

مسئولین جامعه اسلامی، هر کس به هر مقدار که از بیت المال در اختیار اوست باید به شدت مراقبت کند که مبادا از گریزگاههای قانونی و با سوء استفاده از خلأهای قانونی، اموال جامعه اسلامی را به نفع خود و یا اطرافیانش مصادره کند

این رویه های سلیقه ای در زمان خلیفه دوم و شدت آن در زمان خلیفه سوم سبب شد تا ذائقه بسیارى از اصحاب به اخّاذىِ ناروا از بیت المال عادت کند و به نوعی فرهنگ طلبکاری و مال خود دانستن بیت المال در بین عده زیادی از اصحاب و خواص رواج پیدا کند.

در حکومت علوی این رویه به قانون اسلامی خود بازگشت. در سیره حکومتی علی علیه السلام، بهره گیرى عادلانه و یکسان مسلمانان از بیت المال و مدیریت اسلامی آن از اهمیت ویژه اى برخوردار بود. از این رو یکى از امورى که امام على علیه السلام پس از به دست گرفتن خلافت بر آن اصرار و پافشارى ورزید، جلوگیرى از بخشش هاى نارواى بیت المال و تقسیم مساوى آن بین مسلمانان، اعم از عرب، عجم، مولى و عبد بود.

امام على علیه السلام در همان روزهاى نخست رسیدن به خلافت، فرمود:

ألا و إنّ كلّ قطیعة أقطعها عثمان من مال اللّه مردود على بیت مال المسلمین؛ آگاه باشید هر قطعه زمینى را که عثمان از مال خدا به کسى داده، به بیت المال مسلمانان عودت داده خواهد شد.» (2)

و نیز فرمود: وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَق ؛ قسم به خدا ! اگر با آن اموال، نى را به عقد خود درآورده و یا کنیزانى خریده باشند، آن را باز پس خواهم گرفت؛ زیرا عدالت» مایه گشایش و رفاه است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ظلم و ستم برایش گران تر خواهد بود.»(3)

عدالت قاطعانه امیر المۆمنین سبب شد کسانی که به آن زد و بندهای فامیلی و رفاقتی خو کرده و از آن رهگذر برای خود دنیایی به هم زده بودند ابتدا به این رفتار حضرت اعتراض کنند که چرا نگاه ویژه به آنها نشده و روش خلفای پیشین تبعیت نمی شود ؛ تلاشهایی هم کردند تا اوضاع به شکل سابق برگردد اما نشد و در نهایت تلاش کردند تا به بهانه های واهی حکومت نوپای حضرت را از اساس واژگون کرده و دنیای از دست رفته را بازگردانند.


حتماً تا به حال شنیده اید که انسانهایی وجود دارند که آنقدر در عمل و نظر انسانهای وارسته ای هستند که خداوند به آنها چشم برزخی عطا کرده است. این افراد در همین دنیا زندگی می کنند اما چیزهایی مشاهده می کنند که انسان های عادی از درک آن عاجز و محجوب هستند.

اما سوال مهم اینجاست که آخرت چیست؟ جوابی که عقل و نقل آن را تأیید می کنند این است که آخرت باطن همین دنیاست.

دلایل قرآنی و روایی:

1. یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آیه 7)
این آیه بیان کرده است که آن افراد ظاهر دنیا را می دانند و هر مخاطبی از این جمله می تواند بفهمد که آن افراد باطن دنیا را نمی دانند و به طور عادی انتظار می رفت که گفته شود آنها از باطن دنیا غافلند، اما گفته شده است که آنها از آخرت غافلند. واضح است که این سیاق گویای این مطلب می باشد که آخرت باطن دنیاست. همانگونه که مثلاً به دوست خود می گوییم تو ظاهر کلام من را فهمیدی و چیز دیگر را نفهمیدی و منظور این است که باطن حرف من را نفهمیدی.

آخرت همان باطن دنیاست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته می شود و انسان قادر می شود تا باطن و حقیقت را مشاهده کند. در آن هنگام است که باطن اعمال ما برای ما آشکار می شود که از این امر با تجسم اعمال نیز یاد می کنند. دین وسیله ای است که توجه انسان را از دنیا جدا می کند و انسان را متوجه و متذکر به باطن دنیا (آخرت) می کند.

2. كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ /لَتَرَوُنَّ الْجَحیم »"نه،قطعاً اگر به علم الیقین برسید/آن وقت دوزخ را خواهید دید"( سوره تکاثر آیه 5و6)
ظاهر این آیه اینست که اگر اینان علم الیقین داشتند آتش را مشاهده می کردند و نگفته در زمان و مکانی دیگر بلکه ظاهرش اینست که همین جا آتش وجود دارد اما این افراد نمی توانند مشاهده کنند.
خب این افراد که ظاهر را مشاهده می کنند پس لاجرم این آتش باید در ظاهر دنیا نباشد و غیر از ظاهر هم چیزی جز باطن نیست. پس آتش در باطن همین دنیاست.
3. إِنَّ الَّذینَ یَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْكُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا»" آنان كه مال یتیمان را به ستمگرى مى خورند در حقیقت آنها در شكم خود آتش جهنم فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد"
ظاهر این آیه هم گویای این است که کسانی که ظالمانه مال یتیم را می خورند، در واقع آتش می خورند. این آیه نمی گوید این افراد در زمان و مکانی دیگر آتش خواهند خورد بلکه ظاهرش این است که همین مال یتیم برای آنها آتش است. خب در اینجا که چیزی آتش نگرفت پس معلوم می شود که منظور ظاهر نیست و آتش، در باطن است.
4. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَكُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»"بدانید كه زندگى دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تكاثر در اموال و اولاد است مثل آن بارانى است كه كفار از روییدن گیاهانش به شگفت درآیند، و گیاهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراییده خشك مى شوند، دنیاى كفار نیز چنین است، البته در آخرت عذاب شدیدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحیه خداست، و زندگى دنیا جز متاعى فریبنده نمى باشد."(سوره حدید آیه 20)
در این آیه قسمت وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ.» را می توان به لَعِبٌ عطف کرد و به این ترتیب معنا اینگونه می شود که همین زندگی ظاهری دنیا که از این پنج چیز تشکیل یافته است یک باطنی دارد که آنها به صورت عذاب شدید و یا مغفرت و رضای خدا بوده و بدین نحو جلوه می نماید.


امروز 23 دی ماه مصادف با سالروز درگذشت استاد شحات محمد انور» از قاریان به نام جهان اسلام است، قاری بزرگی كه اسلوب و سیستم نوینی را در تلاوت قرآن كریم بنا نهاد؛ گزارش زیر شخصیت و ویژگی های تلاوت این استاد را بررسی و تحلیل می كند.

استاد شحات محمد انور» یكی از قاریان برجسته جهان اسلام كه چند سال پایانی عمر خویش مبتلا به بیماری کبد و در منزل بستری بود و چند باری برای معالجه به ایران نیز سفر كرد، سرانجام در روز 23 دی ماه سال 86 در سن 57 سالگی به لقاءالله پیوست.
خبر فوق آن قدر تلخ بود كه تا مدتی هیچ یك از دوست داران تلاوت های ناب و ملكوتی این استاد كه در جمهوری اسلامی ایران نیز كم نیستند تاب آن را نیاورده و باور نمی كردند، اما دست تقدیر به این گونه رقم خورد تا یكی از بزرگترین قاریان متأخر مصر نیز همانند دیگر ستارگان درخشان آسمان تلاوت افول كند.
این حقیقتی انكارناپذیر است كه مصر دیگر قاریانی همچون شحات انور را به چشم نخواهد دید، همان گونه كه قاریانی همانند محمد رفعت»، مصطفی اسماعیل» و عبدالباسط عبدالصمد» دیگر ظهور نخواهند كرد، البته این مطلبی است كه ابوالعینین شعیشع» شیخ القراء حال حاضر مصر با كمی اغماض به آن اشاره می كند هر چند كه معتقد است مصر دوران افول قرائت را سپری نمی كند.

استاد شحات محمدانور چهار سال به دلیل نوعی بیماری كبدی در محافل قرآنی تلاوت نمی كرد و مدتی در بیمارستان خاتم الانبیا(ص) تهران برای مداوا تحت نظر بود و سرانجام در 23 دی ماه سال 1386 هجری شمسی جان به جان آفرین تسلیم كرد. روحش شاد و یادش گرامی باد.

گذری اجمالی بر زندگانی استاد شحات محمد انور»

استاد شحات محمد انور» قارى مسجد الرفاهى مصر در روز یكم ژوئیه سال 1950 میلادى در روستاى كفرالوزیر» كه مركزى دور افتاده در استان قهلیه مصر است در خانواده ای كم جمعیت متولد شد.
بیش از سه ماه از ولادت او نگذشته بود كه پدرش را از دست داد و كودك خردسال نتوانست لذت پدر داشتن را بچشد و بدین ترتیب او در حالى كه طفل خردسال و یتیمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شیرینی ها و تلخى هایش مواجه شد.
شحات محمد انور به همراه مادر خود براى اقامت در منزل پدربزرگ مادریش رهسپار شد تا با دائى هاى خود زندگى كند چرا كه دائى او وى را همچون پسر خود دوست می داشت و بهترین امانت دار او بود و او را به یادگیرى و حفظ قرآن تشویق كرد.
وی به واسطه دائى اش از محضر استاد حلمى محمد مصطفى» در حفظ قرآن كریم مستفیض شد و در سن هشت سالگی حافظ كل قرآن شد و وقتى به سن 10 سالگى رسید دائى اش او را به یكى از روستاهاى مجاور (كفرالمقام ) برد تا تجوید قرآن را به دست مرحوم استاد سید احمد فرارحى» فرا گیرد چرا كه استعدادى كه او را شایسته مى ساخت تا یكى از مشهورترین قاریان مصر بلكه همه جهان باشد را در خود داشت.
استاد شحات محمد انور درباره خاطرات ایام كودكى خود این گونه سخن می گوید: در آن دوره من با حفظ كردن قرآن كریم سعادتى وصف ناشدنى یافتم، مخصوصاً پس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء یادگیرى تجوید آن، به خاطر این كه صداى زیبائى داشتم و اداءِ لحن من شبیه اداء قاریان بزرگ بود بر هم دوره اى هایم پیشى گرفته و در میان آنان به استاد كوچك شناخته شدم و این موضوع آن ها را خشنود مى كرد، هم كلاسى هایم در مكتب به دنبال فرصت بودند كه استاد مشغول كارى شود تا از من بخواهند كه با تجوید، آیات قرآن را برایشان بخوانم و چنان مرا تشویق مى كردند كه گویى من قارى بزرگى هستم».
استاد شحات می افزاید: به یاد مى آورم كه در ضمن یادگیرى قرآن كریم براى همكلاسى هایم، زیاد تلاوت می كردم، روزى یكى از ایشان فكرى كرد، او یك قوطى كبریت تهیه كرد و جعبه آن را توسط یك نخ بلند به كِشُو آن متصل كرد، من یك قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و می خواندم، گویى كه میكرفون است و هر یك از دوستانم قسمت دیگر را به گوش مى چسباندند تا طنین صدا را از آن بشنوند كه زیبا و قوىّ می شد.
استاد شحات محمد انور ادامه می دهد: تشویق های اطرافیانم راه و هدفم را در حالى كه طفلِ خردسالى بودم مشخص كرد و باعث شد كه من هر راه و هر وسیله اى را كه به واسطه آن از قرآن كریم متمكّن می شم را جستجو كنم كه از دستم نرود، به خصوص پس از آن كه به دوران جوانی رسیدم و بعد از وفات دائى ام كه سرپرستى خانواده را به عهده داشت، من باید به خود و مادر و پدربزرگم تكیه می كردم، هرگاه مى شنیدم یكى از بزرگان فوت كرده است و از یكى از مشاهیر قُرّاء براى احیاء مجلس عزا دعوت به عمل آمده من در حالی كه طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مكان عزا مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چیزى یاد بگیرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگیرم تا این كه اگر به چنین مجلسى دعوت شدم مثل همین مشاهیر باشم».
اساتیدی مانند جوده ابوالسعود»، سعید عبدالصمد التى» و حمدى زامل» از جمله قاریانی بودند با حضورشان در محافل قرآنی منطقه ای كه استاد شحات محمد انور نیز در آن جا حضور داشت گرمی خاصی را به این محافل بخشیدند، ولى حقیقت امر این بود كه استعداد این جوان مستعد ناگهان درخشید و در آن میان او را منحصر به فرد كرد و به مقامى انكار ناشدنى رسید و با وجود این كه از سن كمی نیز برخوردار بود مانند یك قارى بزرگ كه تمامى سر انگشتان به سوی او نشانه رفته است، درخشید و این ها همه قبل از 20 سالگى استاد شحات انور بود.
ابتداى كار استاد شحات با هر میزانى كه بسنجیم ابتداى سختى بود، دگرگونى هاى زندگى به كودكى كه هنوز نیاز داشت تا كسى دستش را بگیرد و سفره مهربانى برایش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بكشد، به او رحم نكرد.
استاد شحات توانست در زمان بسیار اندكى از خود یك شخصیت قوى بسازد و در این امر آن چه خداوند در او از بلندنظرى و عزت نفس و روشن بینى و هوش قوى به ودیعت گذاشته بود او را كمك مى كرد.

ورود به رادیو


قرآن کتاب خداست و برای ما مسلمان ها از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. از قدیم الایام بر سر طاقچه خانه هایمان بوده و به عنوان مایه شگون و برکت در تمامی مراسم های مقدس و مهمی چون ختم و ازدواج، حضور جدی داشته است.

اما اگر به زندگی امروزمان با دقت بیشتری نگاه کنیم، شاید رابطه ای معناداری میان مضامین قرآن و سبک زندگی ما وجود نداشته باشد. این مسئله می تواند عوامل مختلفی داشته باشد، عواملی مانند اینکه:
- قرآن را بیشتر ناظر به مطالب بنیادی و اعتقادی دانسته و آن را کاربردی و عینی نمی دانیم.
- قرآن در نظرمان از چنان جایگاه و رفعتی برخوردار نیست که در پاسخ به سوالات و دغدغه های زندگی، اولویت اول مراجعه را داشته باشد.
- به وم مراجعه به قرآن معتقدیم ولی روش کارآمدی برای آن نمی شناسیم.
- مراجعه عمیق به قرآن را تنها وظبفه علما و فقها دانسته و از خودمان و عموم افراد جامعه بری می دانیم.
دوره های آموزشی روش های تدبر در قرآن تلاشی در جهت رویکرد عمیق تر نسبت به قرآن است که سعی می کند با همراه نمودن انس و طهارت در کنار تدبر، وقوف انسان را در آیات و سوره های قرآن عمق بخشیده و سطح بهره مندی انسان از قرآن را ارتقاء دهد.
در این دوره ها ضمن آشنایی با مفاهیم بخش قابل توجهی از سوره های قرآن و مطالعه نکات اصلی تفسیر المیزان در خصوص آن سوره ها، با روش تدبری آن سوره نیز آشنا شده و از آن روش جهت مطالعه سوره های دیگر نیز بهره گرفته می شود.

دوره آموزشی مقدمات تدبر در قرآن


سوال: فرد کهن سالی دچار فراموشی شده و در بیشتر نمازها، رکوع را فراموش می کند، اگر بخواهد اعاده کند، در آن نماز تکراری نیز این فراموشی به سراغش می آید. وظیفه وی نسبت به نمازهایش چیست؟

اگر بعد از نماز یقین کند که رکوع را انجام نداده باید نماز را اعاده کند، ولی اگر یقین ندارد نمازش صحیح است.

از طرفی اگر به هیچ وجه برای او ممکن نباشد که نمازش را به صورت صحیح اقامه کند، همان نماز خوانده شده، کفایت مى کند.


نماز وسیله ی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است چرا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می كند, لذا در حدیثی می خوانیم: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم از یاران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه یكی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد, آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او می ماند؟»
در پاسخ عرض كردند: نه, فرمود: نماز درست همانند این آب جاری است, هر زمان كه انسان نمازی می خواند گناهانی كه در میان دو نماز انجام شده است از میان می رود» (وسائل الشیعه ج 3 ص 7)
و به این ترتیب جراحاتی كه بر روح و جان انسان از گناه می نشیند, با مرهم نماز التیام می یابد و زنگارهائی كه بر قلب می نشیند زدوده می شود.


در این مجال سعی داریم چند پرسش و پاسخ در مورد نماز را مطرح کنیم:


قرآن در بسیاری از تمثیلات خود با مهارت زایدالوصفی حالات روحی و نفسانی انسان ها را بیان نموده و با ارائه تابلوهای بدیع، چهره های گوناگون افراد و حالات و روحیات آن ها را ماهرانه به تصویر کشیده است؛ به گونه ای که هر کسی می تواند این حالات را در هر زمان و هر مکان و در اشخاص پیرامون خود سراغ گیرد و درباره چهره های زشت یا زیبای آن ها قضاوت کند.

حرص و ولع شدید عالمان دنیاپرست

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُونَ»؛ و خبر آن كس را كه آیات خود را به او داده بودیم، براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت؛ آنگاه شیطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد و اگر مى خواستیم قدر او را به وسیله آن [آیات] بالا مى بردیم، اما او به زمین [دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى كرد؛ از این رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله ور شوى، زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى، [باز هم] زبان از كام برآورد. این مثل آن گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند؛ پس این داستان را [براى آنان] حكایت كن شاید كه آنان بیندیشند».(1)
این آیات چهره انسانی را به تصویر کشیده اند که آیات و نشانه های الهی به وی ارزانی شده، مورد فضل و رحمت الهی قرار گرفته، از علوم الهی بهره مند گردیده و فرصت مناسبی برای رشد و هدایت در اختیار وی قرار گرفته است؛ اما او با تمامی این حالات، این خلعت را از تن به درآورده و همان آیات و علوم الهی را که در آغاز چنان به او احاطه داشت که همچون پوست تن او شده بود، ناگهان از این پوست بیرون آمده و همچون ماری که از پوست چسبیده به تنش بیرون می جهد، وی نیز با زحمت و فشار از این پوست بیرون می آید و از آیات الهی که همچون پوسته محافظ و سپر محکمی او را در بر گرفته بود، با یک چرخش تند خارج می گردد و از اوج عزت به حضیض ذلت فرو می غلتد تا جایی که شیطان در او طمع ورزیده و او را زیر چتر حمایت خود می گیرد.(2)
در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده است: این آیه در اصل درباره بلعم باعورا است؛ سپس خداوند آن را به عنوان مثال درباره افراد این امت یعنی کسانی که هوی پرستی را بر خداپرستی و هدایت الهی مقدم شمارند، ارائه کرده است».(3)
چه بسیار عالمان دینی ای که با وجود شناخت حقیقت دین، باز مسیر حق را رها کرده و در بیراهه ها گمراه شده اند و سرمایه های علمی خود را در راه تحریف حقایق و به سود خودکامگان و سلاطین جور و قدرت های پوشالی خرج کرده اند.

کافران غوطه ور در دریای ظلمت


بحث جبر یا  اختیار انسان، مسئله ای است که همیشه مورد توجه بشر بوده و نظرات و اعتقادات متفاوتی هم ارائه شده است. در مصاحبه اختصاصی تبیان با فیلسوف بزرگ آیة الله سیدحسن مصطفوی (دام ظله) این موضوع مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

سید حسن سعادت مصطفوی فرزند مرحوم آیة الله سید محمد سعادت مصطفوی در سال 1315 در شهر قائن متولد شد. ایشان از 12 سالگی فراگیری علوم دینی را آغاز نمود و در سن 29 سالگی به ملکه اجتهاد دست یافت و به دریافت اجازه اجتهاد از اساتیدش نائل آمد. ایشان از محضر اساتید بزرگواری همچون پدر بزرگوارش (در تمام دروس سطح و یک دوره خارج فقه و اصول و نیز یک دوره کامل حکمت مشاء)، آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی (یک دوره چهار ساله خارج فقه)، آیة الله حاج شیخ محمد حسین ثقفی تهرانی (یک دوره پنج ساله خارج کفایة الاصول)، استاد شیخ محمد علی حکیم تشکر شیرازی (یک دوره عرفان نظری و ذوقی) و آیة الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (یک دوره پنج ساله حکمت متعالیه و اسفار به طور کامل) بهره وافری برد.

گفته اند شیطان هفت ایراد و اشکال به خداوند وارد کرد که یکی از آنها مسئله جبر و اختیار است و آن اینکه خدایا سجده نکردن من بر آدم را  از قبل، می دانستی و این جبر است. بر این اساس، شیطان مجبور بود به آدم سجده کند

 ایشان امروزه در مجامع علمی به عنوان یک حکیم سینوی شناخته می شود و تسلط فراوانی بر اندیشه های ابن سینا دارد. ایشان علاوه بر تدریس حکمت در دانشگاه امام صادق علیه السلام و برخی مراکز دانشگاهی دیگر، در حوزه های علمیه قم (مدرسه علمیه دار الشفاء) و تهران (مدرسه علمیه مروی) نیز به تدریس اشتغال دارند. 

آنچه در پیش روی شماست ماحصل گفتگوئی علمی با استاد و دانشمند عزیز و گرانقدر حضرت آیة الله سید حسن مصطفوی در موضوع جبر و اختیار می باشد.

جبر و اختیار

یکی از مسائل مهمی که شاید زمان آن به ابتدای خلقت انسان برمی گردد مسئله جبر و اختیار است و تقریبا همه شبهات مطرح شده در این موضوع را " شهرستانی " صاحب " کتاب ملل و نهل " مطرح کرده و مرحوم " ملاصدرا " نیز از ایشان نقل نموده است.

گفته اند شیطان هفت ایراد و اشکال به خداوند وارد کرد که یکی از آنها مسئله جبر و اختیار است و آن اینکه خدایا سجده نکردن من بر آدم را  از قبل، می دانستی و این جبر است. بر این اساس، شیطان مجبور بود به آدم سجده کند. در این زمینه جواب هایی داده شده، البته هر چه علم بشر پیشرفت کرده سوال ها قوی تر و به اصطلاح جان دارتر شده و اگر ائمه سلام الله علیهم موضوع " امر بین الامرین " را مطرح نمی کردند اصلاً قابل پاسخگویی کامل و دقیق نبود.
برای شناخت بهتر مطلب، لازم است فرقه های مشهوری که به جبر اعتقاد دارند یعنی متکلمین، حکماء و فلاسفه و عرفاء را بشناسیم.

تقسیم بندی متکلمین


مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی، مرگی زاده می شود و هر چیزی که نام زندگی دارد، مرگ را هم آغوش خود دارد .

مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی که زندگی وجود دارد مرگ، نه در کنار و بیرون آن، بلکه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است، به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست، مرگ در باطن و نهان است. این گونه است که نام مرگ و مفهوم و معنای آن، مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افکند.
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا کسی که با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری که بر وی گذشته خبری دهد.

در روایتی از امام رضا (علیه السلام) از سه روز به عنوان سخت ترین ایام انسان یاد شده است: روز تولد، روز مرگ، روز رستاخیز

این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناک تر بنمایاند. باور به اینکه این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد، موجب می شود تا مرگ، گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
سکر حالتی است که بین انسان و عقل او عارض می شود و اغلب در مورد شراب به کار می رود، اما معنای اصلی آن زوال عقل به سبب استعمال اموری است که موجب آن می شود. قرآن از سکرة الموت سخن گفته است: وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ»(1) که مراد از آن حالتی شبیه مستی است که برای انسان در هنگام مرگ حاصل می شود. پیدایش چنین حالتی ناشی از طبیعت مرگ است که گام نهادن در جهانی جدید و ناشناخته و تولدی دوباره است. هم چنان که نوزاد در هنگام تولد با دشواریی هایی مواجه است، انسان نیز در لحظه جان کندن با شداید و مشکلاتی روبروست. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) از سه روز به عنوان سخت ترین ایام انسان یاد شده است: روز تولد، روز مرگ، روز رستاخیز.(2)


بار دیگر حکومت وهابی آل سعود با بی تدبیری و خودکامگی مرتکب جنایت سختی شد که عواقب و پیامدهای سخت آن نه تنها موجب استحکام و قوت دولت دیکتاتوری شان نخواهد بود، بلکه در زمانی نه چندان دور موجبات اضمحلال و فروپاشی این حاکمیت جاهلی مدرن را فراهم خواهد کرد.

هنوز خبر شهادت مردم بی گناه یمن در اذهان عموم فروکش نکرده است که خبر شهادت مظلومانه شیخ مجاهد، شیخ باقرالنمر این مدافع آزادی حقوق بشر در رسانه ها دل هر انسان منصف و آزادی را به درد آورد. سوالات بی پاسخ فراوانی در خصوص این جنایت دردمنشانه افکار آزادی خواهان مسلمان را به خود مشغول می سازد. آیا بهای آزاد اندیشی و دیکتاتور ستیزی قتل و شهادت است؟ مگر نه این است که در فرهنگ اسلام، خون انسانها از بالاترین حرمتها برخوردار می باشد، پس چگونه در سرزمین وحی این چنین راحت به آموزه های قرآنی و دینی دهن کجی می شود؟

از رسول اکرم (صلی الله علیه واله و سلم) نقل شده است: إِنَّ النّاسَ إِذا رَأَوُا الظّالِمَ فَلَمْ یَأْخُذوا عَلى یَدَیْهِ أَوْشَكَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللّه بِعِقابٍ مِنْهُ؛ [3]مردم آنگاه كه ظالم را ببینند و او را باز ندارند، انتظار مى رود كه خداوند همه را به عذاب خود گرفتار سازد.»

شیخ نمر شهادتت مبارک

بر اساس آموزه های صریح قرآنی کسانی که در راه خدا به مقام شامخ شهادت دست می یابند هرگز نمرده اند و نزد خدای متعال متنعم و مسرورند،[1] هر چند آل سعود سعی داشت با قتل رهبر شیعیان عربستان قدرت شیعیان آن سرزمین _که جمعیت حدود هفت میلیونی را تشکیل می دهند _ را کاهش دهد، ولی با شهادت او یاد و نام و رسالت این رهبری شیعی را تا ابد در اذهان مسلمانان جهان زنده نگه داشت.
نه تنها قتل و کشتار رهبر شیعیان عربستان ضامن بقای دولت استبدادی و وهابی آل سعود نیست؛ بلکه خون به ناحق ریخته این مسلمان آزادی خواه گریبان دولتمردان و مستبدان آل سعود را خواهد گرفت: وَ مَن یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمً؛[ النساء/ ۹۳] و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كیفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود و خدا بر او خشم مى گیرد و لعنتش مى كند و عذابى بزرگ برایش آماده ساخته است.»
هر گاه لعنت خدا دامن استبداد و خودکامگی آل سعود را بگیرد دیری نخواهد پایید که پایه های آن حکومت رنگ و بوی اختلاف و چند دسته گی و فروپاشی را به خود خواهد دید.

جرم و گناه شیخ باقر النمر در منطق آل سعود!

1-ایستادگی بر عهد و پیمان با خدا

به راستی جامعه مسلمین سرزمین عربستان و جهان اسلام باید این سوال مهم را مطرح نمایند که جرم و گناه شیخ باقرالنمر چه بود؟ آیا اگر کسی با منطق قرآنی خود سعی داشته باشد در مقابل استبداد و مدیریت اعراب جاهلی _ که حتی حرمت خون مسلمان را در ماههای حرام محترم نمی شمرند_ بایستد سزاوار مرگ است.
آیا اگر رهبری بنا به مسئولیت و وظیفه شهروندی و مسلمانی خود حقوق به حق جامعه شیعی را در آن سرزمین مطالبه نماید باید خون او بر زمین ریخته شود؟
جرم شیخ باقر النمر این بود که بر سر عهد و پیمان خود با خدای خویش بود. او با خدای خود پیمان ایستادگی و جهاد در برابر ظلم و ستم دستگاه استبداد را بسته بود و تا آخرین لحظه زندگی خود بر سر پیمان خود ماند و مزد الهی خود را دریافت نمود. مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً؛[احزاب،آیه23] در میان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ایستاده اند بعضى پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلى در عهد و پیمان خود ندادند».

2- مبارزه با ظلم و استبداد بی شمار آل سعود!


با مطالعه گفتار و عملکرد امیرالمومنین علیه السلام در زمینه پول و تفکر اقتصادی متوجه می شویم که ایشان به تبعیت از پیامبر صلی الله علیه و آله سبک خاص تفکری داشته اند که با همه نظامهای فکری متفاوت است. در اینجا به چند نمونه از گفتار و عملکرد ایشان اشاره می کنیم.

در نگاه مولای متقیان، بدگویی درباره دنیا کار عاقلانه ای نیست. نکات مثبت فراوانی درباره دنیا وجود دارد که باعث می شود مثل دنیا مثل یک پل برای آخرت و برای خوشبختی دائمی انسان باشد. در تفکر ایشان درباره دنیا، نه از حرص و ولع دنیاپرستان خبری هست و نه از یک جانبه نگری زاهد نمایان؛ بلکه هر چه هست، تعادل انسانی است.
در اینجا به بازخوانی رفتار امیرالمومنین علیه السلام در مقابل دو نفر از مرتبطین خود که دارای خانه بزرگ بودند، می پردازیم تا کمی بیشتر با سبک فکر آن حضرت آشنا شویم.

امام علیه السّلام بر كارگزارانش سختگیر بود و با اندرزهاى سوزان خویش بر دل و جانشان مى نواخت تا همیشه بهوش باشند که دچار خیانت و كوتاهى نشوند. (ترجمه فی ظلال نهج البلاغه، 5، 25) شاید به این دلیل است که آن حضرت اینگونه بر شریح قاضی نهیب می زند و او را متوجه می کند

قدم به قدم با امیرالمومنین علیه السلام
الف) از سخنان آن حضرت است زمانى كه در بصره جهت عیادت علاء بن زیاد حارثى كه یكى از یارانش بود وارد شد، چون خانه او را وسیع دید فرمود: با این خانه وسیع در دنیا چه مى كنى و حال آنكه در آخرت به خانه گسترده محتاج ترى؟! آرى اگر بخواهى به وسیله این خانه، به منزل وسیع آخرت برسى در این خانه میهمانى برگزار كن، صله رحم به جاى آور، و حقوقى را كه خداوند بر عهده ات گذاشته در جاى خود پرداخت كن، در این صورت به سبب این خانه به آخرت دست یافته اى.
ب) سخنان آن حضرت به برادر علاء، که تارک دنیا شده بود: اى دشمنك جان خویش، شیطان پلید تو را به بیراهه كشیده، آیا به زن و فرزند خود رحم نكردى؟!
گمان مى كنى خداوند چیزهاى پاكیزه را بر تو حلال كرده آن گاه از اینكه از آنها بهره مند شوى ناراضى است؟ تو نزد خداوند بى مقدارتر از آنى كه با تو این گونه رفتار نماید.


مهدی این امت از میان این پیشوایان است، او دارای کمال موسی و شکوه عیسی و قضاوت داوود و صبر ایوب است. او در شمایل، گفتار و کردار از همه کس به من شبیه تر است.
فاطمه اسداللهی طاهری - بخش مهدویت تبیان

همه حجج الهی علیهم السلام "نور الله" هستند و هدفشان هدایت و اشاعه نور ایمان در دلهای مردم بوده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خاتم الأنبیاء هستند، و امام مهدی علیه السلام خاتم الأوصیاء، آخرین امام از سلسله ائمه علیهم السلام و جانشینان ایشان می باشند که اهداف و زحمات همه حجج الهی را به سرانجام می رسانند.

شبیه ترین افراد به پیامبر رحمت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسول خوبی ها و رحمت برای جهانیان بودند، امام عصر علیه السلام نیز رحمت برای جهانیان هستند (1) و شبیه ترین افراد به ایشان می باشند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: . آگاه باشید! که خداوند تبارک و تعالی من و آنان (علی و حسن و حسین علیهم السلام) را حجتهایی بر بندگانش قرار داده است و از صلب حسین امامانی که دین مرا بر پا می دارند و وصیّت مرا حفظ می کنند. نهمین آنها قائم اهل بیت من و مهدی امّت من است که در شمایل، گفتار و کردار از همه کس به من شبیه تر است.» (2)

صاحب کمالات پیامبران

مؤمنان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول تاریخ رنجهای زیادی از دست ظالمان و ستمگران کشیده و زخمهای زیادی خورده اند. حکومت امام مهدی علیه السلام و انتقام ایشان از دشمنان خدا، تسلایی برای این رنجها و بهبودی بر این زخمها خواهد بود

امام عصر علیه السلام عصاره تمام خوبی ها و کمالات فرستادگان الهی در طول تاریخ است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: تعداد پیشوایان بعد از من دوازده نفر می باشند به تعداد ماههای سال و مهدی این امت از میان این پیشوایان است او دارای کمال موسی و شکوه عیسی و قضاوت داود و صبر ایوب است.» (3)

درخشنده ترین ستاره

در آسمان امامت، ستاره پر فروغ امام عصر علیه السلام از تلالؤ و درخشندگی بیشتری برخوردار است. امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند که در شب معراج خداوند انوار امامان علیهم السلام را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نشان داد. امام عصر علیه السلام در میان امامان دیگر مانند ستاره ای درخشان بود.(4) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از خداوند می پرسد: اینها چه کسانی هستند؟ خداوند می فرماید: امامان و این قائم است، آن كه حلال مرا حلال كند و حرام مرا حرام كند و به وسیله او از دشمنانم انتقام گیرم و او مایه راحتى (و آسایش) دوستان من است و او است كه دل پیروانت را از ظالمان و منكران و كافران شفا و بهبود می بخشد.» (5)
در این سخن خداوند این خصوصیات را برای امام مهدی علیه السلام ذکر می کند:
الف- حلال کننده حلال خدا و حرام کننده حرام او؛
امام عصر علیه السلام دین اسلام را گسترش خواهند داد و حلال و حرام خدا را برای مردم تبیین خواهند کرد.
ب- انتقام گیرنده از دشمنان خدا؛
 انتقام از دشمنان خداوند بعد از ظهور و به دست امام عصر علیه السلام صورت خواهد گرفت.
ج- مایه راحتی دوستان خدا؛


آخرین جستجو ها

raturipci هیئت قمرالعشیره 17 هنر؛روشی خاص برای بیان حقایق زندگی نمایندگی حر لژیون هفتم همسفران شارژ pufleroma همه چیزستان شعر شاعر Richard's notes عربی دبیرستان